آخرین منزلی که اجاره کردم (همین که الآن داخلش نشستهام و این سطور را مینویسم) را به خوبی یادم است. همهچیز خوب بود. همسرم پسندیده بود. نور خوبی داشت. با چند قدم پیادهروی هم به ایستگاه اتوبوس و مترو و تاکسی میرسیدم. مشکل فقط پول پیش زیاد بود. میخواستم مابهالتفاوتش را اجارهی ماهیانه بدهم.
چه بخواهید اجاره کنید، چه بخواهید اجاره بدهید. چه بخواهید بفروشید، چه بخواهید به فروش برسانید. بالاخره سر و کارتان به مشاور املاک میافتد. از دید مشاوران املاک همه مشتری هستند؛ چه بخواهید چیزی بفروشید، چه بخواهید چیزی بخرید، مشتریشان به حساب میایید.
مشاوری که خانه را به من معرفی کرد، چند سوال اساسی پرسید:
- شغلت چیست؟
- چند نفر هستید؟
- مجردی یا متاهل؟
- صبحها ساعت چند بیدار میشوی؟
سوالات عجیبی است. ممکن است هیچ مشاوری چنین سوالاتی نپرسد. ولی باعث شد که خانهای که به من معرفی کرد، دقیقا مناسب حالم باشد. تصور کنید که اگر میتوانست اینها را در جایی ثبت کند، بعدها هم سراغش میرفتم. او بهتر از هرکس من را میشناخت. ولی تا سال آینده، پاسخ تمام این سوالات از یادش رفته است.
اگر هم میخواستم خانهام را بفروشم (یا اجاره دهم) سوالاتی مثل این میتوانست کارگشا باشد:
- همین الان به پولش نیاز داری؟ یا برایت مهم است که در چه قیمتی بفروشی؟
- شغلت خرید و فروش خانه است؟ یا این که فقط میخواهی این خانه را بفروشی؟
- برایت اجاره مهمتر است یا مبلغ پیش پرداخت؟
برخلاف بسیاری از افراد، من فکر میکنم که وجود مشاور املاک خوب برای جامعه مثل نان واجب است. مشاور املاک خوب، بهترین مورد را برای نیازهای من پیدا میکند. من یک مشتری هستم؛ عاملی که در کسب و کار، حرف اول را میزند و برای سنجش نیازهایش هم ابزاری مفیدتر از CRM وجود ندارد. به نظرم مشاوران املاک همانطور که به زیبایی و بزرگی مکان کسب و کارشان نیاز دارند، ابزاری مثل CRM را هم نیاز دارند تا بتوانند مشتریشان را راضی نگه دارند. برای اطلاعات بیشتر اینجا را کلیک کنید.
حرف از کسب و کار چند عاملی نیست. حرف از بیزینسی است که چیزی جز مشتری ندارد. از غولهای صنعت ساخت و ساز حرف نمیزنیم (کما آن که آنها هم بدون مشتری، کِشتیشان به گل مینشیند)؛ کسانی را میگوییم که بدون سرمایهی مشارکت و با اتکا به دانششان پیش میروند. برای چنین مشاورانی، CRM میتواند ابزاری مهم و حتی حیاتی باشد. مشاوری که خانهام را از او کرایه کردم، برای فروشش پیگیری خوبی انجام داد. با صاحبخانه مذاکره کرد و راضیاش کرد تا از پیشپرداخت کسر و به اجارهی ماهیانه اضافه شود. البته او فقط به حافظهاش تکیه کرده بود؛ حافظهای که امروز CRM کارش را بهتر و اثربخشتر انجام میدهد.
برای رخ دادن اتفاقات نشاط آور این عبارت را تکرار کنید؛
“به آنچه پیش روی من است با اعجاب مینگرم”
با تکرار این جمله وتاثیرش بر ذهن نیمه هشیار اتفاقاتی که انتظارش را ندارید برایتان رخ میدهد.
زیرا به ذهن نیمه هشیار هر آ ن چه را که القا کنید به دنبال آن می رود تا بیشتر از آن برایتان مهیا کند…